معنی فارسی apoplectiform
B2آپُوپلتیکال، به معنی شکل و نوعی که به سکته مشکوک است.
Resembling or characteristic of apoplexy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
علائم به شکل آپوپلتیکال بودند که نشاندهنده یک وضعیت جدی بود.
مثال:
The symptoms were apoplectiform, suggesting a serious condition.
معنی(example):
پزشکان در حین معاینه به اپیزود آپوپلتیکال اشاره کردند.
مثال:
Doctors noted the apoplectiform episode during the examination.
معنی فارسی کلمه apoplectiform
:
آپُوپلتیکال، به معنی شکل و نوعی که به سکته مشکوک است.