معنی فارسی appallment

B1

حالت یا عاطفه‌ای که نشان‌دهنده ترس یا ناراحتی شدید است.

The state of being appalled or shocked.

example
معنی(example):

وحشتناک بودن تماشاگران در طول نمایش مشهود بود.

مثال:

The appallment of the audience was evident during the play.

معنی(example):

او وحشتناک بودن خود را نسبت به تصمیم کمیته بیان کرد.

مثال:

He expressed his appallment at the decision of the committee.

معنی فارسی کلمه appallment

: معنی appallment به فارسی

حالت یا عاطفه‌ای که نشان‌دهنده ترس یا ناراحتی شدید است.