معنی فارسی appiness

B1

حالت خوشحالی و رضایت روانی، حسی از شادی و خوشحالی که ممکن است با تجربیات مثبت و روابط خوب ایجاد شود.

A state of happiness and contentment, often resulting from positive experiences and good relationships.

example
معنی(example):

او وقتی خبر خوب دریافت کرد احساس شادی کرد.

مثال:

She felt a sense of appiness when she received good news.

معنی(example):

یافتن شادی در چیزهای کوچک به زندگی روزمره خوشی می‌آورد.

مثال:

Finding joy in small things brings appiness to everyday life.

معنی فارسی کلمه appiness

: معنی appiness به فارسی

حالت خوشحالی و رضایت روانی، حسی از شادی و خوشحالی که ممکن است با تجربیات مثبت و روابط خوب ایجاد شود.