معنی فارسی applaudingly

B2

به طرزی تحسین‌آمیز، به شکلی که نشاندهنده تحسین باشد.

In a manner that expresses admiration or praise.

example
معنی(example):

او به طور تحسین‌آمیز درباره تلاش‌های تیم برنده صحبت کرد.

مثال:

He spoke applaudingly about the winning team's efforts.

معنی(example):

اظهارات او تحسین‌آمیز و پر از ستایش بود.

مثال:

Her remarks were applauding and full of praise.

معنی فارسی کلمه applaudingly

: معنی applaudingly به فارسی

به طرزی تحسین‌آمیز، به شکلی که نشاندهنده تحسین باشد.