معنی فارسی appraisingly
B1به صورت ارزیابانه، به طوری که فرد در حال ارزیابی یا قضاوت درباره چیزی باشد.
In a manner that shows careful consideration or evaluation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی به تابلو نگاه کرد.
مثال:
She looked at the painting appraisingly.
معنی(example):
او درباره تواناییهای او با ارزیابی صحبت کرد.
مثال:
He spoke appraisingly about her abilities.
معنی فارسی کلمه appraisingly
:
به صورت ارزیابانه، به طوری که فرد در حال ارزیابی یا قضاوت درباره چیزی باشد.