معنی فارسی appreciant

B1

کسی که ارزش یا زیبایی چیزی را درک می‌کند.

One who appreciates or values something.

example
معنی(example):

به عنوان یک عاشق هنر، او به طور مکرر به گالری‌ها می‌رفت.

مثال:

As an appreciant of art, she visited galleries often.

معنی(example):

به عنوان یک دوستدار طبیعت، او آخر هفته‌ها را به پیاده‌روی می‌گذرانید.

مثال:

An appreciant of nature, he spent weekends hiking.

معنی فارسی کلمه appreciant

: معنی appreciant به فارسی

کسی که ارزش یا زیبایی چیزی را درک می‌کند.