معنی فارسی appreciatingly
B1به گونهای که درک یا ارزشمندی چیزی را نشان دهد.
In a manner that shows gratitude or valuation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لبخندی از روی قدردانی به او نگاه کرد.
مثال:
She smiled at him appreciatingly.
معنی(example):
او با سرش به توضیحات او به نشانه قدردانی تکان داد.
مثال:
He nodded appreciatingly at her explanation.
معنی فارسی کلمه appreciatingly
:
به گونهای که درک یا ارزشمندی چیزی را نشان دهد.