معنی فارسی apprest
B1به معنای رسیدگی، درگیر شدن یا مدیریت یک وضعیت.
To take charge or manage a situation.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که به وضعیت رسیدگی کند نه اینکه آن را نادیده بگیرد.
مثال:
He decided to apprest the situation rather than ignore it.
معنی(example):
آنها باید اختلافات خود را رسیدگی کنند تا بتوانند با هم کار کنند.
مثال:
They must apprest their differences to work together.
معنی فارسی کلمه apprest
:
به معنای رسیدگی، درگیر شدن یا مدیریت یک وضعیت.