معنی فارسی apriority
C1اهمیت پیشینی، به خصوص در فلسفه و تحلیل مفهومی برای توصیف چیزهایی که بدون نیاز به تجربه به عنوان درست پذیرفته میشوند.
The quality or state of being prior in importance or truth.
- NOUN
example
معنی(example):
اهمیت پیشینی برخی مفاهیم میتواند درک ما از جهان را هدایت کند.
مثال:
The apriority of certain concepts can guide our understanding of the world.
معنی(example):
او در مورد اهمیت پیشینی ارزشها در نظریههای اخلاقی صحبت کرد.
مثال:
He discussed the apriority of values in ethical theory.
معنی فارسی کلمه apriority
:
اهمیت پیشینی، به خصوص در فلسفه و تحلیل مفهومی برای توصیف چیزهایی که بدون نیاز به تجربه به عنوان درست پذیرفته میشوند.