معنی فارسی apronstring
B1بند پیشبند، رشتهای که برای بستن پیشبند استفاده میشود.
The string or strap used to tie an apron.
- NOUN
example
معنی(example):
او بند پیشبند را محکم دور کمرش بست.
مثال:
He tied the apronstring securely around his waist.
معنی(example):
بند پیشبند معمولاً در حین آشپزی شل میشود.
مثال:
The apronstring often gets loose during cooking.
معنی فارسی کلمه apronstring
:
بند پیشبند، رشتهای که برای بستن پیشبند استفاده میشود.