معنی فارسی arcuation

B2

عمل ایجاد قوس یا انحناء، به ویژه در طراحی یا ساختار.

The act of forming or being formed in a curved or arched pattern.

example
معنی(example):

قوس‌دار بودن جاده رانندگی زیبایی را فراهم کرد.

مثال:

The arcuation of the road made for a scenic drive.

معنی(example):

کار هنرمند شامل یک قوس‌دار مشخص است.

'>مثال:

The artist's work features a distinct arcuation.

معنی فارسی کلمه arcuation

: معنی arcuation به فارسی

عمل ایجاد قوس یا انحناء، به ویژه در طراحی یا ساختار.