معنی فارسی artificious

B1

مصنوعی و غیرطبیعی به وضوح در هنر یا زیبایی‌شناسی قابل مشاهده است.

Characterized by artificiality; not genuine.

example
معنی(example):

سبک مصنوعی او منحصر به فرد بود و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

Her artificious style was unique and caught everyone's attention.

معنی(example):

طبیعت مصنوعی دکوراسیون جوی متمایز ایجاد کرد.

مثال:

The artificious nature of the decoration created a distinct atmosphere.

معنی فارسی کلمه artificious

: معنی artificious به فارسی

مصنوعی و غیرطبیعی به وضوح در هنر یا زیبایی‌شناسی قابل مشاهده است.