معنی فارسی artly

B1

به طور هنری یا با دقت به جزئیات در انجام کارها.

In an artistic manner; characterized by a sense of artistry.

example
معنی(example):

او ایده‌های خود را به شکلی هنری ارائه داد.

مثال:

He presented his ideas in an artly manner.

معنی(example):

تزئین به شیوه‌ای هنری انجام شد که همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The decoration was done in an artly way that impressed everyone.

معنی فارسی کلمه artly

: معنی artly به فارسی

به طور هنری یا با دقت به جزئیات در انجام کارها.