معنی فارسی ashing

B1

به معنای رها کردن خاکستر یا تبدیل به خاکستر است.

The act of dropping or letting ash fall.

example
معنی(example):

پس از پایان سیگارش، او خاکستر را به داخل سینی می‌ریخت.

مثال:

After finishing his cigarette, he was ashing into the tray.

معنی(example):

فرایند خاکستر کردن چوب به بافت جالبی منجر شد.

مثال:

The process of ashing the wood led to an interesting texture.

معنی فارسی کلمه ashing

: معنی ashing به فارسی

به معنای رها کردن خاکستر یا تبدیل به خاکستر است.