معنی فارسی asmoke

B1

عملکرد کشیدن یا دمیدن دود، به طور خاص زمانی که به سیگار یا دودی کردن اشاره می‌شود.

The act of inhaling or exhaling smoke, often related to tobacco or cooking methods.

example
معنی(example):

او در طول استراحت‌هایش دوست دارد سیگار بکشد.

مثال:

He likes to asmoke during his breaks.

معنی(example):

سرآشپز تصمیم گرفت گوشت را برای طعم بیشتر دودی کند.

مثال:

The chef decided to asmoke the meat for extra flavor.

معنی فارسی کلمه asmoke

: معنی asmoke به فارسی

عملکرد کشیدن یا دمیدن دود، به طور خاص زمانی که به سیگار یا دودی کردن اشاره می‌شود.