معنی فارسی asniffle
B1نوعی صدای تنفس یا بینی، به عنوان علامتی از حساسیت یا هیجان.
To inhale audibly through the nose, often due to excitement or emotion.
- VERB
example
معنی(example):
او وقتی متوجه شد که سگ چیزی جالب را بو کرده، شروع به sniffle کرد.
مثال:
He started to asniffle when he noticed the dog had sniffed something interesting.
معنی(example):
کودک وقتی هیجان‌زده‌تر شد، شروع به sniffle کرد.
مثال:
The child began to asniffle as he got more excited.
معنی فارسی کلمه asniffle
:
نوعی صدای تنفس یا بینی، به عنوان علامتی از حساسیت یا هیجان.
