معنی فارسی asperating

B1

آزاردهنده، حالت یا وضعیتی که باعث خستگی و اضطراب می‌شود.

Causing annoyance or frustration.

example
معنی(example):

سر و صدای مداوم از محل ساخت و ساز بسیار آزاردهنده است.

مثال:

The constant noise from the construction site is quite asperating.

معنی(example):

منتظر ماندن در صف می‌تواند تجربه‌ای آزاردهنده باشد.

مثال:

Waiting in line can be an asperating experience.

معنی فارسی کلمه asperating

: معنی asperating به فارسی

آزاردهنده، حالت یا وضعیتی که باعث خستگی و اضطراب می‌شود.