معنی فارسی assentor
B1شخصی که به چیزی توافق یا تایید میدهد.
One who gives assent or agreement.
- NOUN
example
معنی(example):
موافق طرح به خاطر کمکش شناخته شد.
مثال:
The assentor of the proposal was recognized for his contribution.
معنی(example):
به عنوان یک موافق، او نقش کلیدی در بحث داشت.
مثال:
As an assentor, she played a key role in the discussion.
معنی فارسی کلمه assentor
:
شخصی که به چیزی توافق یا تایید میدهد.