معنی فارسی assertively
B1با قاطعیت، به شیوهای که نشاندهندهی قدرت و استحکام شخصیت باشد.
In a self-assured manner; confidently and firmly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با قاطعیت پروندهاش را به کمیته ارائه داد.
مثال:
He assertively presented his case to the committee.
معنی(example):
صحبت کردن با قاطعیت در مذاکرات مهم است.
مثال:
It's important to speak assertively in negotiations.
معنی فارسی کلمه assertively
:
با قاطعیت، به شیوهای که نشاندهندهی قدرت و استحکام شخصیت باشد.