معنی فارسی assmanship
B1استعداد یا مهارتی که فرد در انجام فعالیتهای خاصی از خود نشان میدهد.
The skill or expertise displayed by someone in performing specific activities.
- NOUN
example
معنی(example):
استعداد او در این بازی قابل تحسین بود.
مثال:
His assmanship in the game was impressive.
معنی(example):
او در حین رقابت مهارتهای زیادی از خود نشان داد.
مثال:
She displayed great assmanship during the competition.
معنی فارسی کلمه assmanship
:
استعداد یا مهارتی که فرد در انجام فعالیتهای خاصی از خود نشان میدهد.