معنی فارسی associatively

B1

وابسته به شیوه‌ای که در آن اطلاعات و ایده‌ها از طریق ارتباطات یا پیوندها در ذهن ایجاد می‌شوند.

In a manner that relates to or utilizes association, particularly in learning or cognitive processes.

example
معنی(example):

ایده‌ها به طور وابسته در سخنرانی او به هم مرتبط شدند.

مثال:

The ideas connected associatively in her speech.

معنی(example):

او مطالب را به طور وابسته با پیوند دادن به نمونه‌های واقعی یاد گرفت.

مثال:

He learned the material associatively by linking it to real-life examples.

معنی فارسی کلمه associatively

: معنی associatively به فارسی

وابسته به شیوه‌ای که در آن اطلاعات و ایده‌ها از طریق ارتباطات یا پیوندها در ذهن ایجاد می‌شوند.