معنی فارسی associationist
B1وابسته به انجمن، کسی که به این دیدگاه معتقد است که یادگیری و درک بیشتر از طریق ارتباط بین مفاهیم و ایدهها حاصل میشود.
A person who advocates for or focuses on the importance of associations in mental processes.
- NOUN
example
معنی(example):
یک وابسته به انجمن به قدرت ارتباطات بین ایدهها معتقد است.
مثال:
An associationist believes in the power of connections between ideas.
معنی(example):
نظریه وابسته به انجمن توضیح میدهد که ما چگونه از طریق ارتباطات یاد میگیریم.
مثال:
The associationist theory explains how we learn through associations.
معنی فارسی کلمه associationist
:
وابسته به انجمن، کسی که به این دیدگاه معتقد است که یادگیری و درک بیشتر از طریق ارتباط بین مفاهیم و ایدهها حاصل میشود.