معنی فارسی associatory
B2مرتبط با ارتباط، تشکیل شده از چندین عنصر که به صورت مشترک عمل میکنند.
Relating to or characterized by the association of ideas or activities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نقش وابستگی گروه در تولید ایدهها کمک کرد.
مثال:
The associatory role of the group helped in generating ideas.
معنی(example):
ارتباطات وابسته میتواند درک بین مفاهیم را افزایش دهد.
مثال:
Associatory connections can enhance understanding between concepts.
معنی فارسی کلمه associatory
:
مرتبط با ارتباط، تشکیل شده از چندین عنصر که به صورت مشترک عمل میکنند.