معنی فارسی assumingly
B1به معنای فرض کردن یا به صورت غیررسمی قبول کردن چیزی.
In a way that is assumed or presumed.
- ADVERB
example
معنی(example):
به طور فرضی، جلسه ممکن است به تعویق بیفتد.
مثال:
Assumingly, the meeting will be postponed.
معنی(example):
به طور فرضی، آنها بدون بحث زیاد در مورد استراتژی جدید تصمیم گرفتند.
مثال:
Assumingly, they decided on the new strategy without much discussion.
معنی فارسی کلمه assumingly
:
به معنای فرض کردن یا به صورت غیررسمی قبول کردن چیزی.