معنی فارسی assummon
B1احضار کردن چیزی یا کسی به طور جادویی یا معنوی.
To call forth or summon, especially in a magical or spiritual context.
- VERB
example
معنی(example):
جادوگر سعی کرد در طول مراسم روحی را احضار کند.
مثال:
The magician tried to assummon a spirit during the ritual.
معنی(example):
او معتقد بود که میتواند در زمانهای دشوار، شجاعت را احضار کند.
مثال:
He believed he could assummon courage in difficult times.
معنی فارسی کلمه assummon
:
احضار کردن چیزی یا کسی به طور جادویی یا معنوی.