معنی فارسی asswaged

B1

کاهش یافته، تسکین یافته.

Alleviated; calmed or eased a negative feeling.

example
معنی(example):

نگرانی‌های او با خبر خوب کاهش یافت.

مثال:

His worries were asswaged by the good news.

معنی(example):

دارو به طور مؤثری درد او را تسکین داد.

مثال:

The medication asswaged her pain effectively.

معنی فارسی کلمه asswaged

: معنی asswaged به فارسی

کاهش یافته، تسکین یافته.