معنی فارسی asynchronously

B1

به شکل غیرهمزمان اشاره دارد که در آن عملیات به صورت مستقل از یکدیگر و بدون انتظار برای تکمیل یکدیگر انجام می‌شوند.

In a manner that allows multiple tasks to occur simultaneously without waiting for each to finish.

example
معنی(example):

وظایف به صورت غیرهمزمان انجام شدند تا زمان صرفه‌جویی شود.

مثال:

The tasks were completed asynchronously to save time.

معنی(example):

اجرا کردن فرآیندها به صورت غیرهمزمان می‌تواند واکنش‌پذیری سیستم را بهبود بخشد.

مثال:

Running processes asynchronously can enhance system responsiveness.

معنی فارسی کلمه asynchronously

: معنی asynchronously به فارسی

به شکل غیرهمزمان اشاره دارد که در آن عملیات به صورت مستقل از یکدیگر و بدون انتظار برای تکمیل یکدیگر انجام می‌شوند.