معنی فارسی asynchronism
B2عدم همزمانی به وضعیت یا شرایطی اطلاق میشود که در آن فعالیتها بهطور همزمان صورت نمیگیرند.
A state or condition where activities do not occur at the same time.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم همزمانی در ارتباطات منجر به خطاهای مکرر شد.
مثال:
Asynchronism in the communications led to frequent errors.
معنی(example):
مفهوم عدم همزمانی در درک محاسبات مدرن حیاتی است.
مثال:
The concept of asynchronism is crucial in understanding modern computing.
معنی فارسی کلمه asynchronism
:
عدم همزمانی به وضعیت یا شرایطی اطلاق میشود که در آن فعالیتها بهطور همزمان صورت نمیگیرند.