معنی فارسی atomically

B1

به صورت اتمی، مربوط به رفتار و تعاملات اتم‌ها و نشان‌دهنده ویژگی‌های رفتاری آنها.

In a manner that relates to atoms or their interactions.

example
معنی(example):

این ماده هنگام قرارگیری در معرض تابش به طور اتمی رفتار می‌کند.

مثال:

The substance behaves atomically when exposed to radiation.

معنی(example):

از نظر اتمی، تغییرات نسبتاً کم است.

مثال:

Atomically speaking, the changes are quite minimal.

معنی فارسی کلمه atomically

: معنی atomically به فارسی

به صورت اتمی، مربوط به رفتار و تعاملات اتم‌ها و نشان‌دهنده ویژگی‌های رفتاری آنها.