معنی فارسی attemper

B1

تنظیم کردن و تعدیل کردن، به ویژه در زمینه حرارت یا احساسات.

To moderate or adjust to a certain extent.

example
معنی(example):

باید حرارت را هنگام پخت برنج تنظیم کنید.

مثال:

You should attemper the heat when cooking rice.

معنی(example):

او تلاش کرد که اشتیاق خود را در طول جلسه کنترل کند.

مثال:

He tried to attemper his enthusiasm during the meeting.

معنی فارسی کلمه attemper

: معنی attemper به فارسی

تنظیم کردن و تعدیل کردن، به ویژه در زمینه حرارت یا احساسات.