معنی فارسی attendantly
B1به طور همراه، به حالت حمایت یا کمک به دیگری.
In a manner that shows attention and support.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور همراهانه لبخند زد در حالی که به سخنران گوش میداد.
مثال:
She smiled attendantly as she listened to the speaker.
معنی(example):
رفتار همراهانه او مهمانان را احساس خوشامدگویی کرد.
مثال:
His attendantly behavior made the guests feel welcome.
معنی فارسی کلمه attendantly
:
به طور همراه، به حالت حمایت یا کمک به دیگری.