معنی فارسی attingent
B1مرتبط، به ظروف و زمینههایی که به شکلی در وضعیتی دخیلند.
Pertaining to or touching upon a subject; relevant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شرایط مرتبط بر تصمیم آنها تأثیر گذاشت.
مثال:
The attingent circumstances influenced their decision.
معنی(example):
مهم است که تمامی عوامل مرتبط را در نظر بگیریم.
مثال:
It is important to consider all attingent factors.
معنی فارسی کلمه attingent
:
مرتبط، به ظروف و زمینههایی که به شکلی در وضعیتی دخیلند.