معنی فارسی attunely
B1بهصورت هماهنگ، توصیف رفتار یا عمل منظم و سازگار.
In a manner that is harmonious or coordinated.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور هماهنگ با مخاطبانش صحبت کرد و توجه آنها را جلب کرد.
مثال:
She spoke attunely to her audience, capturing their attention.
معنی(example):
ما باید بهطور هماهنگ کار کنیم تا به هدف مشترک خود دست یابیم.
مثال:
We need to work attunely to achieve our common goal.
معنی فارسی کلمه attunely
:
بهصورت هماهنگ، توصیف رفتار یا عمل منظم و سازگار.