معنی فارسی attunement

B1

هماهنگی، به معنای تطبیق و تنظیم احساسات یا افکار با دیگران.

The state of being in harmony or alignment with others.

example
معنی(example):

هماهنگی بین نوازندگان قابل توجه بود.

مثال:

The attunement between the musicians was remarkable.

معنی(example):

ارتباط مؤثر نیازمند هماهنگی با احساسات دیگران است.

مثال:

Effective communication requires attunement to others' feelings.

معنی فارسی کلمه attunement

: معنی attunement به فارسی

هماهنگی، به معنای تطبیق و تنظیم احساسات یا افکار با دیگران.