معنی فارسی autobiographically

B2

به شکل خودزندگی‌نامه‌ای، به طوری که تجارب شخصی نویسنده را منتقل کند

In a manner relating to an account of a person's life written by that person.

example
معنی(example):

او درباره تجربیاتش به صورت خودزندگی‌نامه‌ای نوشت.

مثال:

She wrote about her experiences autobiographically.

معنی(example):

این کتاب به طور خودزندگی‌نامه‌ای غنی است و بینش‌هایی درباره زندگی‌اش ارائه می‌دهد.

مثال:

The book is autobiographically rich, providing insights into her life.

معنی فارسی کلمه autobiographically

: معنی autobiographically به فارسی

به شکل خودزندگی‌نامه‌ای، به طوری که تجارب شخصی نویسنده را منتقل کند