معنی فارسی autoplastically
B1به شیوهای که مواد خودشکل در ایجاد اشکال و طراحیها استفاده میشوند.
In a manner that involves the use of materials that can change shape under influence.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنرمند بهطور خودشکل کار کرد تا مجسمه را شکل دهد.
مثال:
The artist worked autoplastically to shape the sculpture.
معنی(example):
او طراحی را بهطور خودشکل انجام داد و به مواد قابل تطبیق تمایل داشت.
مثال:
He approached the design autoplastically, favoring adaptable materials.
معنی فارسی کلمه autoplastically
:
به شیوهای که مواد خودشکل در ایجاد اشکال و طراحیها استفاده میشوند.