معنی فارسی averageness

B1

متوسط بودن، به ویژگی یا حالت چیزی اشاره دارد که معمولی و نه خاص یا خاص است.

The quality of being average; the state of being not exceptional.

example
معنی(example):

متوسط بودن گاهی می‌تواند دلگرم‌کننده باشد.

مثال:

Averageness can sometimes be comforting.

معنی(example):

متوسط بودن عملکرد او همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The averageness of his performance surprised everyone.

معنی فارسی کلمه averageness

: معنی averageness به فارسی

متوسط بودن، به ویژگی یا حالت چیزی اشاره دارد که معمولی و نه خاص یا خاص است.