معنی فارسی avulsed
B2آولست شده به وضعیت یا حالتی اطلاق می‌شود که در آن یک قسمت از بدن به‌طور ناگهانی و به‌طرز جدی جدا شده باشد.
Describing a part of the body that has been forcibly torn away.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To tear off forcibly.
adjective
معنی(adjective):
(of a piece of flesh or body part) Having been torn off, as in an avulsion.
معنی(adjective):
(of a wound) Having been caused by a piece of flesh or body part being torn off, as in an avulsion.
example
معنی(example):
قسمت آولست شده پوست نیاز به درمان دقیق دارد.
مثال:
The avulsed part of the skin requires careful treatment.
معنی(example):
پس از تصادف، او انگشت آولست شده داشت.
مثال:
After the accident, he had an avulsed finger.
معنی فارسی کلمه avulsed
:
آولست شده به وضعیت یا حالتی اطلاق می‌شود که در آن یک قسمت از بدن به‌طور ناگهانی و به‌طرز جدی جدا شده باشد.
