معنی فارسی awakeningly
B1به شکلی که بیدارکننده یا آگاهیبخش باشد.
In a manner that awakens awareness or consciousness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بیدارکنندهای درباره اهمیت ذهنآگاهی صحبت کرد.
مثال:
She spoke awakeningly about the importance of mindfulness.
معنی(example):
این داستان به شکل بیدارکنندهای تمام شد و خوانندگان را در تفکر عمیق رها کرد.
مثال:
The story ended awakeningly, leaving readers in deep thought.
معنی فارسی کلمه awakeningly
:
به شکلی که بیدارکننده یا آگاهیبخش باشد.