معنی فارسی awakenment
B1بیداری، فرآیند آگاه شدن یا بیدار شدن از خواب یا غفلت.
The process of awakening or becoming aware.
- NOUN
example
معنی(example):
بیداریِ خود حقیقی او سالها تفکر دقیق را طلب کرد.
مثال:
The awakenment of his true self took years of introspection.
معنی(example):
بیداری میتواند کاتالیزوری قدرتمند برای رشد شخصی باشد.
مثال:
Awakenment can be a powerful catalyst for personal growth.
معنی فارسی کلمه awakenment
:
بیداری، فرآیند آگاه شدن یا بیدار شدن از خواب یا غفلت.