معنی فارسی awayness
B1حالت یا وضعیت غیاب یا دور بودن از یک مکان یا جمع.
The state or quality of being away or absent.
- NOUN
example
معنی(example):
فُقدان او در جلسه مشهود بود.
مثال:
Her awayness at the meeting was noticeable.
معنی(example):
آنها در طول کارگاه درباره غیاب او صحبت کردند.
مثال:
They discussed her awayness during the workshop.
معنی فارسی کلمه awayness
:
حالت یا وضعیت غیاب یا دور بودن از یک مکان یا جمع.