معنی فارسی aweel
B1لحظات یا موقعیتهایی که در آنها احساس شگفتی میشود.
Moments filled with awe; instances of great admiration.
- NOUN
example
معنی(example):
در لحظات شگفتآور، همه ساکت بودند.
مثال:
In the aweel moments, everyone was silent.
معنی(example):
نگاه شگفتآورش نشاندهنده قدردانیاش از طبیعت بود.
مثال:
Her aweel gaze reflected her appreciation of nature.
معنی فارسی کلمه aweel
:
لحظات یا موقعیتهایی که در آنها احساس شگفتی میشود.