معنی فارسی awest

B1

جهت و موقعیت غربی در ناحیه جغرافیایی.

Pertaining to the west; situated to the west.

example
معنی(example):

خورشید در قسمت آوست آسمان غروب می‌کند.

مثال:

The sun sets in the awest part of the sky.

معنی(example):

ما برای تعطیلات به منطقه آوست کشور سفر کردیم.

مثال:

We traveled to the awest region of the country for vacation.

معنی فارسی کلمه awest

: معنی awest به فارسی

جهت و موقعیت غربی در ناحیه جغرافیایی.