معنی فارسی awless

B2

بدون نقص، بی‌عیب و نقص.

Free from any faults or imperfections.

example
معنی(example):

چشم‌انداز بدون نقص هر بازدیدکننده‌ای را مجذوب کرد.

مثال:

The awless landscape captivated every visitor.

معنی(example):

اجرا بدون نقص او تشویق ایستاده‌ای را برایش به ارمغان آورد.

مثال:

Her awless performance earned her a standing ovation.

معنی فارسی کلمه awless

: معنی awless به فارسی

بدون نقص، بی‌عیب و نقص.