معنی فارسی awlessness
B1عدم نظم، ناامنی یا فقدان قانون.
The state of being without laws or order.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم وجود قانون در وضعیت منجر به هرج و مرج شد.
مثال:
The awlessness of the situation led to chaos.
معنی(example):
عدم وجود قانون میتواند احساس ترس را در بین شهروندان ایجاد کند.
مثال:
Awlessness can create a sense of fear among citizens.
معنی فارسی کلمه awlessness
:
عدم نظم، ناامنی یا فقدان قانون.