معنی فارسی babishness

B1

ویژگی یا حالت بچگانه، به ویژه در رفتار یا لحن.

The quality of being childish or silly.

example
معنی(example):

بچگانه بودن رفتار او برای همه جذاب بود.

مثال:

The babishness of her demeanor was charming to everyone.

معنی(example):

تن صدا و لحن او نوعی بچگانه داشت که باعث می‌شد مردم لبخند بزنند.

مثال:

There was a certain babishness in his tone that made people smile.

معنی فارسی کلمه babishness

: معنی babishness به فارسی

ویژگی یا حالت بچگانه، به ویژه در رفتار یا لحن.