معنی فارسی babylonian
B2وابسته به بابل یا مردمان آن، به ویژه در دوران باستان.
Relating to Babylon or its inhabitants, especially in ancient times.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرهنگ بابلی پیشرفتهای قابلتوجهی در ریاضیات داشت.
مثال:
The Babylonian culture made significant contributions to mathematics.
معنی(example):
بسیاری از متون بابلی بینشهایی درباره زندگی روزمره آنها فراهم میکنند.
مثال:
Many Babylonian texts provide insight into their daily life.
معنی فارسی کلمه babylonian
:
وابسته به بابل یا مردمان آن، به ویژه در دوران باستان.