معنی فارسی babymoon

B1 /ˈbeɪ.biˌmuːn/

تعطیلاتی که زوج‌های باردار قبل از آمدن نوزاد خود می‌گذارند تا از زمان قبل از والد شدن لذت ببرند.

A vacation taken by expectant parents before the arrival of their child.

noun
معنی(noun):

A period of calm spent together by a newborn baby and its parents.

معنی(noun):

A last vacation taken by expectant parents before a baby is born.

verb
معنی(verb):

To travel on or spend a babymoon.

example
معنی(example):

بابیوم، یک تعطیلات آرامش‌بخش است که والدین آینده قبل از تولد نوزادشان می‌گیرند.

مثال:

A babymoon is a relaxing holiday taken by parents-to-be before their baby is born.

معنی(example):

بسیاری از زوج‌ها تصمیم می‌گیرند که برای گذراندن وقت با کیفیت با هم، به یک بابیوم بروند.

مثال:

Many couples choose to go on a babymoon to spend quality time together.

معنی فارسی کلمه babymoon

: معنی babymoon به فارسی

تعطیلاتی که زوج‌های باردار قبل از آمدن نوزاد خود می‌گذارند تا از زمان قبل از والد شدن لذت ببرند.