معنی فارسی backburnering

B1

حرکت به سمت به تأخیر انداختن یا کم‌اهمیت شناختن موضوعات در یک چهارچوب زمانی.

Moving towards delaying or deemphasizing topics within a time frame.

verb
معنی(verb):

To relegate to a lower priority

example
معنی(example):

شرکت در حال حاضر برنامه‌های گسترش خود را در حالت دلتنگی قرار داده است.

مثال:

The company is currently backburnering their expansion plans.

معنی(example):

سرگرمی او به دلیل مشغله‌های کاری‌اش در حالت دلتنگی قرار گرفت.

مثال:

His hobby was backburnering due to his busy work schedule.

معنی فارسی کلمه backburnering

: معنی backburnering به فارسی

حرکت به سمت به تأخیر انداختن یا کم‌اهمیت شناختن موضوعات در یک چهارچوب زمانی.