معنی فارسی backhandedly
B1به طریقی غیرمستقیم و گاهی ناخواسته، تحسین یا انتقاد کسی را بیان کردن.
In a manner that is intended to be insulting or critical, yet masked as a compliment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با گفتن اینکه او به اندازه بازیکنان دیگر بد نیست، به صورت کنایهای از او تحسین کرد.
مثال:
She complimented him backhandedly by saying he wasn't as bad as other players.
معنی(example):
او نظری کنایهای و خوشایند داد که مرا گیج کرد.
مثال:
He made a backhandedly nice comment that left me confused.
معنی فارسی کلمه backhandedly
:
به طریقی غیرمستقیم و گاهی ناخواسته، تحسین یا انتقاد کسی را بیان کردن.